اسما بریز آب روان بر پیکر یاس کبودم دیدی فلک از من گرفت هستی من بود و نبودم به بچه ها پفتم آروم گریه کنن زبون بگیرن خدا کنه تو غصه بی مادری از غم نمیرن گناه زهرای من چی بوده که گوشه ی چشم اون کبوده کبوده یا رنگ داغ و دوده بی کس و تنها شدم فاطمه همدم غمها شدم فاطمه