خانه‌ای برای صدای ایمان و امید

نصر من الله

بوی خدا میداد دستانش

آن مرد عاشق مرد میدان بود

فرمانده دل های حزب الله

چون سروهای سبز لبنان بود

پروانه سان در آرزوی نور

عمری میان شعله ها جنگید

آنقدر دنبال شهادت رفت

تا عاقبت محبوب خود را دید

سِرنا بسجّيلٍ على الأعداءْ

لَمْ تُرعِبوا الشُجعانَ بالطوفانْ

جئنا كسربِ الضوءِ للظلماءْ

نحنُ جنودُ اللهِ في الميدانْ

اینک زمان مرگ اهریمن

اینک زمان انتقام ما است

ای تیغ های تشنه بسم الله

وقت نبرد ما قیام ما است

ناداى بنصرٍ للضِيا

حتّى الظلامُ ينكِشفْ

نصرٌ من اللهِ أتى منْهُ المنايا ترتجفْ

شيطانهم يهوي على

ذُلٍ و يمضي للفنا

من قاسمٍ نصرٌ أتى

فتحٌ قریبٌ جاءَنا

آیینه را بشکن‌ تماشا کن

هر تکه اش تصویری از دریا است

تا استقامت هست و حق باقی است

نصر خدا همواره پا برجا است

طهرانَ تَروي الحبَّ مِن كوفانْ

في سُورِيا الْأيثارُ كالياقوتْ

هذا اتّحادُ النصرِ يكفينا

في غزّةٍ قلبٌ هوى بيروتْ

ما فوج فوج از راه می آییم

با رعد و فتح و قادر و سجیل

مرگ خودش را زد رقم این سان

گور خودش را کند اسرائیل

او صبح را فریاد زد

تا عمر شب کوتاه شد

آخر شهادت آمد و

آغاز نصر الله شد

شیطان ز پا می‌ افتد و

پایان ظالم می‌ رسد

سیدحسن در لشگری

با حاج قاسم می‌ رسد

دیدگاهتان را بنویسید