خانه‌ای برای صدای ایمان و امید

شوق نوکری

میکشم جارو و شوق نوکری دارم

حضرت سلطان تو هستی هر نفس یارم

بوده ای همراه ما در هر غم و شادی

با حضور پاک خود برکت به ما دادی

من که میچرخد دلم در هرکجا سویت

کن قبولم تا که باشم خادم کویت

زیر پا ترمز در کفم فرمان

میدهی عمری به قلب عاشقم فرمان

ای تو پشتیبان من در هر گرفتاری

دیده ام همواره و هرجا ز تو یاری

میشود با عشق تو هر صبح من آغاز

یاعلی موسی الرضا با قلب من دمساز

دیده ام لطف و دلم باشد گرفتارت

میرسانم زائرانت را به دیدارت

سکه ها بی مهر تو از سکه می افتند

با نگاهت میشود دل های ما خرسند

ای ولی نعمت ما حضرت سلطان

ما همه جسمیم و عشقت داده ما را جان

کاسبم خواهم که باشم خادمت آقا

ای فدای نامتان دار و ندار ما

برکت گندم سفره مردم

نان‌ تازه میپزم بهر مجاورها

سیر گردند از تلاش من مسافرها

دارم از لطف تو آقا شغل نانوایی

میکنم از عاشقان تو پذیرایی

میبرم نام تو را در طبخ هر چانه

میدهد عطر حرم نان ها به هر خانه

پاکبان یا کاسب و نانوا و راننده

عشق تو در سینه ما شعله افکنده

گر مجاور یا مسافر قطره ای هستیم

اذن دادی و به دریای تو پیوستم

میکند دل های ما سوی حرم پرواز

میشود هر صبح ما با یک سلام آغاز

اذن خدمت ده به ما یا حضرت سلطان

شوق خدمت در دل ما هست بی پایان

در حریم حضرت سلطان گدا هستیم

خادم کوی علی موسی الرضا هستیم

دیدگاهتان را بنویسید